با خودت قهر نکن!
یک داستان کوتاه
به شيوانا خبر دادند که يکي از شاگردان قديمي اش در شهري دور از طريق معرفت دور شده و راه ولگردي را پيشه کرده است. شيوانا چندين هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قديمي رسيد. بدون اينکه استراحتي کند مستقيماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در يک محل نامناسب يافت.
مقابلش ايستاد؛ سري تکان داد و از او پرسيد: تو اينجا چه ميکني دوست قديمي؟ !!
شاگرد لبخند تلخي زد و شانه هايش را بالا انداخت و گفت: من لياقت درسهاي شما را نداشتم استاد! حق من خيلي بدتر از اينهاست! شما اين همه راه آمده ايد تا به من چه بگوييد؟
شيوانا تبسمي کرد و گفت: من هنوز هم خودم را استاد تو ميدانم. آمده ام تا درس امروزت را بدهم و بروم.
شاگردِ مأيوس و نااميد، نگاهش را به چشمان شيوانا دوخت و پرسيد: يعني اين همه راه را به خاطر من آمده ايد؟ !!
شيوانا با اطمينان گفت: البته! لياقت تو خيلي بيشتر از اينهاست .
درس امروز اين است :
هرگز با خودت قهر مکن .
هرگز مگذار ديگران وادارت کنند با خودت قهر کني.
و هرگز اجازه مده ديگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کني.
به محض اينکه خودت با خودت قهر کني ديگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بي اعتنا ميشوي و هر نوع بيحرمتي به جسم و روح خودت را ميپذيري .
هميشه با خودت آشتي باش و هميشه براي جبران خطاها به خودت فرصت بده .
تکرار ميکنم: خودت آخرين نفري باش که در اين دنيا با خودت قهر ميکني ...
درس امروز من همين است .
شيوانا پيشاني شاگردش را بوسيد و بلافاصله بدون اينکه استراحتي کند به سمت دهکده اش بازگشت. چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قديمي اش وارد مدرسه شده و سراغش را ميگيرد. شيوانا به استقبالش رفت و او را ديد که سالم و سرحال در لباسي تميز و مرتب مقابلش ايستاده است .
شيوانا تبسمي کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت :اکنون که با خودت آشتي کرده اي ياد بگير که از خودت طرفداري کني .
به هيچکس اجازه نده تو را با يادآوري گذشته ات وادار به سرافکندگي کند .
هميشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن .
هرگز مگذار ديگران وادارت سازند، دفاع از خودت را فراموش کني و به تو توهين کنند .
خودت اولين نفري باش که در اين دنيا از حيثيت خودت دفاع ميکني.
درس امروزت همين است !
وب سایت فال تاروت، تاروت کبیر، تاروت کائنات، فال حافظ، روانشناسی رنگ، استخاره و طالع بینی و دیگر مطالب خواندنی..